داستان کوتاه لحظه های عاشقانه / طنز
- داستان کوتاه لحظه های عاشقانه / طنز
بازدید : 479
شما می توانید جدیدترین مطالب طنز، اس ام اس های خنده دار، داستان های کوتاه و… را در سایت دنیال کنید. در این مطلب داستان کوتاه لحظه های عاشقانه را که در قالب طنز است برای شما در نظر گرفته ایم. امیدواریم از خواندن این داستان لذت ببرید. با ما همراه باشید.
زن نصف شب از خواب بیدار میشود و میبیند که شوهرش در رختخواب نیست، ربدشامبرش را میپوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین میرود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود .
در حالی که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود…زن او را دید که اشکهایش را پاک میکرد و قهوهاش را مینوشید…زن در حالی که داخل آشپزخانه میشد آرام زمزمه کرد : “چی شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟”شوهرش نگاهش را از قهوهاش بر میدارد و میگوید : هیچی فقط اون موقع هارو به یاد میارم، 20 سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات میکردیم، یادته؟
زن که حسابی تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشمهایش پر از اشک شد ا گفت: “آره یادمه…”
شوهرش به سختی گفت:_ یادته پدرت وقتی ما را پیدا پیدا کرد؟_آره یادمه (در حالی که بر روی صندلی کنار شوهرش نشست…)_یادته وقتی پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی یا 20 سال میفرستمت زندان ؟!_آره اونم یادمه…مرد آهی میکشد و میگوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم..
کلمات کلیدی: خواندنی، مطالب جالب، سایت تفریحی، جک، عکس جالب، اخبار روز، تازه های تکنولوژی، وبلاگ ایرانی، اس ام اس